استارتاپ ها و دلایل شکست آنان

استارتاپ ها و دلایل شکست آنان!

ویژگی‌های استارتاپ

استارتاپ ها و محیط کسب و کار آنان، به‌خصوص در این روزها بسیار پیچیده شده‌است. تمامی فعالیت‌های تجاری تحت تاثیر عوامل زیادی قرار دارندکه اغلب غیرقابل پیش‌بینی هستند. دنیای اقتصاد در دهه گذشته، نوآوری‌ها، فناوری‌های جدید و استارتاپ‌های بسیاری را به همراه داشته است.

استارتاپ که به یک کسب و کار کوچک با یک ایده نوآورانه اشاره دارد، از سیلیکون ولی آمریکا که مهد کسب و کارهای معروف امروزی از جمله Apple، eBay، NVIDIA Corporation، Intel، Google و Yahoo می باشد، شروع به گسترش کرد.

استارتاپ‌ها اصلی ترین پیشگامان تجاری در اقتصاد جهان هستند. آن‌ها محصولات نوآورانه و رویکردهای جدید را برای مشتریان به ارمغان می‌آورند، به طور تصاعدی رشد می‌کنند و به شرکت‌های جهانی تبدیل می‌شوند. استارتاپ به عنوان شکل جذابی از کسب و کار، فضایی را برای رشد انتظارات فراهم می‌کند اما می‌تواند ناامید کننده نیز باشد. استارتاپ را می‌توان نهادی متشکل از افرادی دانست که هدف اصلی آن‌ها ایجاد یک محصول یا خدمت جدید در شرایط ناپایدار است.

چشم انداز استارتاپ مجموعه ای از فرضیه‌های آزمایش نشده، که نیازمند پاسخ مشتری است. اطلاعات یا داده‌ها باید به‌طور منظم هر روز یا هر هفته به‌روز شوند. نکته مهم این است که استارتاپ را باید به‌روز نگه داشت و زمان را برای بهبود بی‌مورد محصولی که مشتریان واقعا نمی‌خواهند، تلف نکرد.

تفاوت بین استارتاپ‌ها و شرکت‌های کوچک یا متوسط

استارتاپ‌ها را می‌توانیم با شرکت‌های کوچک و متوسط مقایسه کنیم. اما چگونه می‌توانیم تشخیص دهیم که کدام کسب و کار استارتاپی است و کدام یک کسب و کار کوچک؟ آیا تفاوت‌های واضحی بین آن‌ها وجود دارد یا باید بر فرضیات خود تکیه کنیم؟

طبق تعریف، بنگاه‌های کوچک و متوسط عمدتاً بر اساس تعداد کارکنان تعریف می‌شوند. شرکت‌های خرد به شرکت‌هایی گفته می‌شود که کمتر از 10 نفر را استخدام می‌کنند و گردش مالی سالانه یا ترازنامه سالانه آن‌ها از 2 میلیون یورو تجاوز نمی‌کند. بنگاه‌های کوچک نیز به شرکت‌هایی گفته می‌شود که کمتر از 50 نفر را استخدام می‌کنند و گردش مالی یا ترازنامه سالانه آنها از 10 میلیون یورو تجاوز نمی‌کند.

تفاوت بین یک استارتاپ و یک کسب و کار کوچک اغلب از نظر اهداف رشد و پیش بینی درآمد است. هدف استارتاپ‌ها در درجه اول “تحریف بازار” است و به دنبال افزایش درآمد با سرعتی سریع است. از سوی دیگر، کسب و کارهای کوچک اغلب اهداف بلندمدت و رشد پایدار را در بازار موجود تعیین می‌کنند.

هر استارتاپی تلاش می‌کند تا دریابد که آیا محصول یا خدمات آن‌ها جایگاه خود را در بازار پیدا می‌کند یا خیر. همچنین ریسک بالای استارتاپ‌ها آن را برجسته‌تر می‌کند. سرمایه گذاری زمان و پول زیاد در استارتاپ ریسک بزرگی است. سرمایه‌گذاری در هر نوع کسب و کاری مقدار مشخصی از عدم اطمینان را به همراه دارد. با این حال، سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ‌ها کمی ریسک‌ پذیرتر است، زیرا بنیان‌گذار تنها یک ایده تجاری دارد، محصول یا خدمات خاصی ندارد.

تفاوت بین یک استارتاپ و یک کسب و کار کوچک را می‌توان از دیدگاه سرمایه گذار نیز مشاهده کرد. سرمایه‌گذاران هنگام تأمین سرمایه انتظارات متفاوتی دارند. در بلندمدت، یک کسب و کار کوچک به دنبال ماندن در بازار، ایجاد سود با رشد آهسته و همچنان در جنبه مثبت است.

دلایل شکست استارتاپ ها

راه اندازی استارتاپ با تخصص مورد نیاز در حوزه معین و ثبات مالی بنیانگذاران به موفقیت کارآفرین کمک می‌کند. دومین عاملی که در بین بنیانگذاران موفق مشاهده شد، این بود که آن‌ها با اجتناب از رویکرد محصول بزرگ، بر روی تشخیص زودهنگام بازار عرضه خود تمرکز کردند. این بنیانگذاران یک MVP (حداقل محصول قابل دوام) را در کمتر از شش ماه تحویل دادند و پس از تایید اولیه مشتری، شروع به اجرای یک نقشه راه محصول قوی کردند.

آن‌ها در کمتر از شش ماه از زمانی که MVP آماده شد، به درآمد رسیدند و با افرادی که دارای مجموعه مهارت‌های تکمیلی بودند، مشارکت کردند.

همچنین کارآفرینان استارتاپ‌های موفق از نظر عاطفی به استارتاپ خود وابسته نیستند و آمادگی خروج دارند. در مقابل، استراتژی خروج که توسط کارآفرینان استارتاپ‌های شکست خورده اتخاذ شد، پیچیده بود و آن‌ها مجبور بودند استانداردهای اخلاقی را رعایت کنند.

به طور متوسط 9 استارتاپ از 10 استارتاپ شکست می‌خورند (استاندارد صنعت). دلایل مختلفی باعث شکست یک استارتاپ می‌شود از جمله مدیریت بد، کمبود بودجه و غیره.

شایع ترین علت شکست، در 42 درصد موارد، عدم نیاز به محصول است. بنیانگذار استارتاپ اگر بدون تجزیه و تحلیل قبلی از بخش های مشتری به تولید برسد، ممکن است محصول بازخورد مناسبی از مصرف کنندگان پیدا نکند. اگر استارتاپ نیاز بازار را برطرف نکند، پس از مدتی با شکست مواجه خواهد شد.

یکی دیگر از دلایل جدی شکست، کمبود سرمایه است. پول و زمان نه‌تنها در استارتاپ‌ها محدود است، بلکه توزیع محتاطانه آن‌ها نیز مهم است.29 درصد از استارتاپ‌ها استفاده نادرست از سرمایه را منبع شکست خود عنوان کردند.

سومین دلیل مهم شکست استارتاپ، ساختن تیم اشتباه است. یک تیم متنوع با تجارب مختلف اغلب به عنوان مورد مهمی برای موفقیت ذکر شده است. موسس، هنگام راه اندازی یک کسب و کار مطمئن است و نیازی به در میان گذاشتن اشتیاق اولیه خود با سایر اعضای تیم احساس نمی‌کند، اما به مرور زمان با افزایش فعالیت ها، وظایف و نقش ها ناهماهنگ می‌شوند.

بازاریابی ضعیف نیز ممکن است عامل جالبی باشد. شناخت بخش مشتری، دستیابی به آن و ارائه محصول مناسب یکی از مهم‌ترین مهارت‌های یک استارتاپ موفق است (دانش برای جلب توجه و تبدیل غیر مشتری به مشتری). شکست زمانی رخ می‌دهدکه استارتاپ نتواند محصول خود را ارائه کند و بنیانگذاران از ایده مناسب، جهت تبلیغ محصول استفاده نکنند.

فرسودگی شغلی(دلزدگی از کار) نیز اغلب یک مشکل جدی است. تعادل کار و زندگی را نمی‌توان نادیده گرفت. 8 درصد از استارتاپ‌ها این موضوع را دلیل شکست عنوان کردند. توانایی پاسخ صحیح در یک بن بست، جهت دهی مجدد ذهن از ضرر به سمت سود برای موفقیت یا پیشگیری از فرسودگی شغلی مهم تلقی می‌شود. در این شرایط است که می‌توان با توجه به تقسیم شایستگی‌ها، تا حد زیادی از فرسودگی شغلی جلوگیری کرد.

یکی دیگر از دلایل مهم شکست را می‌توان به بنیان‌گذارانی نسبت داد که به دنبال محصول خود هستند و ناخواسته بازخورد و انتقاد محصول را دریافت می‌کنند. بدون پذیرش بازخورد مشتری، استارتاپ به سختی می‌تواند به موفقیت در صنعت فکر کند. بنیانگذار ممکن است به دلایل مختلف مایل به انتشار نمونه اولیه نباشد، به عنوان مثال به اندازه کافی آماده نیست یا نگران رقابت است. اما بدون معرفی اولیه محصول، بنیانگذار هرگز از پاسخ و بازخورد مشتریان مطلع نخواهد شد.

آخرین عامل رایج شکست استارتاپ ممکن است زمان بندی نادرست باشد. برخی از استارتاپ ها زمانی محصولاتی را عرضه می‌کنند که فناوری مناسب هنوز در دسترس نیست. ممکن است برای یک استارتاپ کشنده باشد که محصولی را ارائه کند که برای بازار یا مشتریان آماده نیست. درنظر گرفتن لحظه مناسب برای عرضه محصول، ضروری است.

در نتیجه، می‌توان استدلال کرد که شایع‌ترین دلایل شکست استارتاپ‌ها فقدان تجربه، بازاریابی ناکافی، کمبود بودجه، رقابت و عدم تمایل بنیانگذار به دریافت بازخورد است.

نتایج

همانطور که مطمئناً می‌دانیم، استارتاپ یک شرکت کوچک و تازه کار است که در شرایط بسیار ناپایدار وجود دارد. ایده اصلی استارتاپ ارائه محصول یا خدمات نوآورانه است. هر استارتاپی باید سعی کند اقیانوس آبی باز کند. بهترین موقعیت ایجاد نیاز جدیدی است که مشتریان بتوانند از آن استقبال کنند.

در مورد استارتاپ باید از تفاوت‌هایی که آن را از یک کسب و کار کوچک متمایز می‌کند آگاه باشیم. اولین تفاوت اصلی، نوآوری است. زیرا یک کسب و کار کوچک به نوآوری در سطح استارتاپ نیاز ندارد. تفاوت دیگر نرخ سود است. هر کارآفرینی در تلاش است تا سود را به حداکثر و هزینه‌ها را به حداقل برساند.

چشم انداز می‌تواند بین یک استارتاپ و یک کسب و کار کوچک تفاوت ایجاد کند. کسب‌وکار کوچک تلاش می‌کند تا زمانی که ممکن است، برای ایجاد سود ثابت و حفظ بخش مشتریان خود در بازار فعال باشد. هدف استارتاپ ایجاد رونق، به دست آوردن رشد تصاعدی، فروش هر چه بیشتر محصولات و سپس خرید توسط یک شرکت بزرگ است.

 

منبع

Mikle, L. (2020). Startups and reasons for their failure. SHS Web of Conferences, 83, 01046.

 

نویسنده:معصومه سراج، سئو:یاسر ویسی، طراحی بنر:ملیکا غربی

اسکرول به بالا